کاتب

آخرین سنگر نوشتن

کاتب

آخرین سنگر نوشتن

قوانین زمینی ، قوانین آسمانی

و چون از دین و محکّمات آن سخن درآید ، ضد دینان ایران پرست یا ضد دینان غرب پرست ابرو درهم کشند و از جمله قوانین دین انتقاد جویند و چون از غرب سخن درآید شاد شوند و به به کنند از آسایش و آرامش و رعایت حقوق و رفاه و ... آن .و آن زیبایی ها را از قوانین خوب آن دانند و این زشتی ها را از قوانین بد اینجا .

در همین جمله تفکر زیادی لازم است تا آدمی به خطا نرود. اول آنکه آیا در سرزمین های اسلامی تمام آنچه اسلام باشد اجرا شود ؟ که این را مجال بیشتری از برای جواب نیاز باشد. اما دومین مساله در تفاوت قوانین باشد . قوانین دین را آفریننده ی آگاه به آفرینش وضع نهاده و قوانین بشر را بشر پس از تجربیاتش . مثلاً اسلام بر تمامی انسانها در تمامی قرون نهاده است که رابطه جنسی را از آنجا که خدا مقرر فرموده و وسیله زایش باشد و در چهار چوب تعهدات خانواده انجام دهیم . این چهار چوب هیچگاه به مذاق چهارچوب شکنان خوش نیامده ، آزادی خواهان خواهان آزادی بی قید و شرط این را مزاحم دانند و در طول قرن های اخیر ضدیت هایی نیز با آن کرده اند. حال بنگریم به آن چه نداشتن این چهارچوب با بشر کند. شخصی خارج از چهارچوب انسانی و دینی با میمونی رابطه برقرار نموده و ویروس ایدز منتقل گردیده است و تا همین امروز شکستن این قانون و لذت گرایی محض بلاها ی فراوان بر سر بشر درآروده است . میلیاردها دلار و میلیون ها نفر در سطح جهان طعمه این چهارچوب شکنی شده اند و هنوز این ادامه دارد . بشر خودخواه به فکر قانون گذاری در این مقوله افتاده و قوانین مسخره و تمهیدات خنده داری را وضع نهاده است لیکن هنوز کوتاه نیامده و به فطرت بازنگشته است. کاندوم سازد و همچنان رابطه آنال و اورال و مدفوع خواری و همجنس گرایی و  ... را بسط دهد و روزی را به نام روزجهانی ایدز نام نهاده  و خوشحال است و این در حالی باشد که در مهار آن ناتوان باشد و فرض را ، روزی قانونی برای مهار این مزخرفات نهد و همگی استقبال کنند ، با آن میلیون ها نفری که بمردند و تلف شدند چه می کنید.فرق است بین قانون خدا و قانون بشر.

و یا در مقوله مالی قوانین اسلام را به سخره گیرند . در حالی که جهان غرب که قدرت کنونی اش را از انقلاب های صنعتی گرفته ، تمامی مراودات مالی اش به نفع سرمایه دار بوده و آنچه از سرمایه دار گیرند و مالیات خوانندش صرف خود سرمایه دار کنند چه هر چیزی که سازند بمانند جاده ، بیمارستان و ... باز سرمایه دار بهترین استفاده از آن کند و فقیر و کارگر سهمی اندک از آن ببرد و  این انباشت سرمایه نزد کسان اندک در جامعه ، نارضایتی به بار آورد و باز بشر به فکر اختراع افتد و کمونیسم را پدید آورد و جنایات بسیاری از این فتنه در جهان افتد. حال آنکه اگر چهار چوب خدا رعایت می شد و پولدار به سبب استفاده بیشتر از آنچه دارایی ملت نام دارد و هرچیزی ممکن است باشد ، طبق قوانین خداوند سهمی از درآمد را مستقیم به قشر ضعیف جامعه می پرداخت این بلبشو پیش نمی آمد. اگر فرض کنیم که روزی بشر این بپذیرد با این همه خون ریخته شده چه می کنیم . فرق باشد انچه خدا گذارد و آنچه بشر به آزمون و خطا نهد.و نیز اسلام قصاص نفس نهاده و بسیاری آن را بربریت خوانند و مثل نقض این آن باشد که پلیسی سفید در شهری از آمریکا سیاه پوستی را کشت و دولت ان کشور بدرستی بدان رسیدگی نکرد ، چه بسا باید حکم اعدام صادر می نمود ولی این کار را نکرد و جامعه اش را دچار خشم نژادی نمود و این خشم همچنان خون مردم خورد و بیگناه کشد . اگر قوانین خدا پس از این حادثه اجرا می شد ، فقط و فقط یک نفر مقصر اعدام میشد و لی تا بحال تنش همچنان ادامه داشته و این را محال بدانید که در آینده این عقده صاف شود.فرق باشد اندیشه خدا را با اندیشه منفعت گرای دمدمی مزاج بشر . واگر خواهید که درک درستی از مثال های فوق داشته باشید خود یا عزیزانتان را جزء قربانیان ایدز یا طبقه گرایی و یا مقتول حوادث نژادگرایی بدانید و این را حتماً تصور کنید تا به عمق فاجعه راه یابید.

زخم دردناک منطق

آنچه در ادبیات دین عزیز بیش از همه به چشم می آید و ما هم بیش از همه چیز دیگر نادیده اش می گیریم همانا تاکید خداوند بر عقل و تفکر باشد و ما آن را به هیچ گیریم. در قضیه فرودگاه جده اتفاقی افتاد بسان تمام تلخی هایی که در جای جای کره خاکی شاهد هستیم . و در این چند روز آنچه تماماً در ذوق زند قضاوت ها و توهین های ما ایرانی ها نسبت به نژاد عرب باشد. اگر کامنت های  ذیل این اخبار را در نظر آرید آنچه مشاهده خواهید نمود مشتی توهین است و خواهید دید که اعراب را ملخ خور، کثافت ، حیوان ، سگ نجس و از این قبیل گفته ایم . درد آور تر آنکه آن قشری که بر اینترنت شوند و قضاوت نمایند از طبقه تحصیل کرده اند . اینان را اینقدر قدرت تفکر کم باشد و بی عقلی چنان در اینان بیداد کند که انسان را ترس بردارد از آن طبقه ای که به اینترنت دسترسی ندارند. در اثبات آنچه گفته شد جمله ای دردآور خواهم گفت که اشک خود را هم جاری خواهم ساخت ؛ بخوانید و تفکر کنید : اگر اعراب با این کار دو مامور فرودگاه در نظر ما سگانند ، یا خوکان را نمایند یا حیوانات نجس پس این منطق را در قضیه استخر برزیل بر همین اساس توالی باشد که گوییم ما ( می ترسم در این فرض هم اسم  زیبای کشورم را بکار برم ) نیز خوکان کثیف هستیم ، ما نیز حیوانات نجس هستیم و ما را نیز باید که سگ خطاب کرد. براستی آیا چنین تساوی منطقی و استدلال گرایانه ای را قبول می کنیم .

به خدا اگر اسلام از دست اعراب به دست ما نرسیده بود ، حالا این هیاهو را نمی دیدیم. همانطور که در سایر حرمت شکنی ها ندیدیم.

بلغورات غیر عقلی (4)

پیامکی در جایی خوانده شد در تفاوت معانی ماه های شمسی و هجری که دود از کله خواننده برآمدی و ماه های قمری را به بدترین شکل ممکن ترجمه نمودی ( در بیشتر زبانها کلمات چند معنا دارند) و جالب تر آنکه ماه های ایرانی را ترجمه ننمودی بل در معنای آن شعر گفتندی مانند مهر که اگر معنای محبت دهد منطقی باشد لیکن چون « به سوی مهر بانی رفتن » معنا گردد از دایره ترجمه خارج و به گوشه خلسه فرو رود. باز این را چندان مشکلی نباشد  بدان حد که جمله آخرین را عجایب نهفته باشد که در نهایت پیام آورده اند که « مشاهده نمودید که این عرب های بدبخت تا چه حد فقر ادبی و زبانی دارند» به والله این را نتوانم که هضم نمایم چه افتخار زبان شیرین پارسی به شیرینی و شعرگونگی اش باشد و افتخار اعراب در حوزه زبانشان به سخنوری شان.چند نکته را بیفزاییم .

اول آنکه زبان مادری را بسیار دوست می دارم اما هیچ زبانی را نازیبا ندانسته و ندانم.

دوم آنکه اگر به بی انصافی و وطن فروشی متهم نشویم تمام زیبایی ها و ظرافت های هنری سخنوران فارسی در عرصه فارسی دری تجلی نموده است ( پدر شعر پارسی را رودکی دانند و قبل از ایشان شاعری را بدان حد که تاریخ ساز باشد نشناسیم) که مملو از کلمات عربی باشد و در مکتوبات قبل از دری زیبایی چندانی به چشم نخورد . بمانند الواح تخت جمشید که صرفاً تعارف پادشاهان است

سوم آنکه قرآن را که سوره های بسیاری از آن کتاب مقدس در بیان دقیق قوانین و مجازات ها می باشد را خداوند به زبان عربی فرو فرستاده پس در باب حقوقی شکی بر برتری لغت عرب بر زبان پارسیان نباشد ( اندر باب تفاوت ضمیر ها و بکاریگیری افعال در زمانها و برای کسان مختلف در دو زبان اندیشه نمائید)

چهارم آنکه بزرگِ غزلسرایانِ پارسی گو ( بدانید که غزل ادبیات و احساس صرف باشد و حقوق و منطق را جای مناسبی نباشد در آن) حضرت حافظ شیرازی اول مصرع دیوان بی همتایش را با شعری از شعرای عرب که بقولی یزید باشد شروع و در خلالش لغه عربی بسیار آروده باشد. و نیز دیگرانی مانند حضرت شیخ اجل ، حضرت خیام ، حضرت مولانا  و ... و اینان بزرگِ سخنوران پارسی باشند و هریک وزنه فردوسی حکیم را داشته باشند و هم سنگ باشند . پس این از بی عقلی یا وطن فروشی شان نباشد.چه اگر که فردوسی به پارسی صرف سخن گفت و چه عالی گشت این گفتن ، دیگران اگر عربی گفتند عیبی نباشد ؛ اگر تعصب خشک مغزان نباشد

و آخر اینکه گیریم که معانی ماه ها در زبانی بد باشد ، چه کنیم ؟ پیرهن بدرانیم ؟ به جایی حمله کنیم ؟ ملتی را تحقیر کنیم ؟ متنفر باشیم ؟  یا ... اصلاً به مانند دوستان پرمدعا انتقام زبانی گیریم و جملاتمان را مملو کنیم از لغات فرنگی .


بلغورات غیر عقلی (3)

دیشب را شبکه فارسی وان در برنامه چند شنبه با سینا مصاحبتی را پخش نمود از مجری برنامه با 25 باند و برنامه از آنجا شروع گردید که زوج مربوطه از ماشین پیاده شدند و سگ کوچکشان را البسه پوشانده و همرا با مجری راهی را تا رستورانی گیاهی طی نمودندی و در رستوران بیاناتی در خصوص مزایای گیاه خواری و مزمت گوشت خواری بیان نموده و طی یکسری ادا و اطوار مشخص نمودندی که گوسفند بودن به ز گرگ بودن و ناخن و لب و لوچه و دندان و روده بنمودند از برای اثبات ادعا.

دو نکته را باید که ذکر کنم

اول آنکه نتیجه کلی گرفته شد که گیاه خواری بهتر از گوشت خواری باشد و ما نیز این بدانیم منتهی با کمی تفکر و تغییر ، آگاه باشید که در مکاتب غیر دینی همچون سرمایه داری رسانه ها نقش موشی را بازی نموده که در مرکز چرخی دور خودش بچرخد و چرخی را چرخاند و نقش رسانه ها در این باشد که موتور مصرف گرایی را روشن نگه داشته تا تولید کننده تولید کند و سرمایه دار سودش راخالص ببرد و چیزی دگر حائز اهمیت نباشد. سالها که بدین منوال گذشته رسانه ها چیزی را بوجود آوردند تحت عنوان انسان ویترنی ؛ جذاب و زیبا دارای پوستی لطیف  و بشکل مانک سایز صفر که کارش فقط مصرف بوده و خوش گذرانی .همانا این جانور را غذای آنچنانی لازم نخوهد بود چه ایشان همشه بفکر کالری سوزی و کم کردن وزن باشد پس با گیاه خواری مشکلی نداشته باشد. لیکن آن بخت برگشته ای که چرخ تولید را بچرخاند و کار یدی فراوان برای اندکی دستمزد کند و یا آنچان که تمام انسانهای عهد قدیم می کردند ، این انرژی به تنهایی از کرفس یا جعفری بدست ناید . پس خزعبلاتی بیش نباشد چه بعنوان مثال مردان فوتبال را بنده تا بحال گیاه خوار ندیده ام.

دوم اینکه ایشان بفرمودند گاو بیچاره را نباید کشت از برای آنکه گاو را مادر و پدری و احساسی باشد و مادر خواهد و حسودی کند. ایشان را باید نهیب زد که ای انسان ، ای ته عقل و معرفیت آیا آن توله سگی که در بغل داری پدر و مادر و آزادی نخواهد.اراجیف را پایانی نیست ز بیفکران. بدا بدان روز که بیفکران خود را روشنفکر تصور نموده سعی در انتشار اندیشه داسته باشند.

بلغورات غیر عقلی (2)

و بدانید که آنچه به عنوان جوک انتقادی و اعتراضی عرضه شود کار صدها سخنرانی و کتاب و مقاله را در ذهن مردم کند. و بیشتر بدانید که ان جوانان لاقید که تاب رعایت قوانین ندارند بیشتر به هنجار ها اعتراض کنند و چون توان اعتراض منطقی و قانونی را ندارند ، به سبب آنکه این کار به جد و جهد نیازمند است پس همه را در قالب جوک درآرند و این چون نفوذش بیشتر باشد بدلیل آنکه متاسفانه اقبال عمومی بر این چرندیات بیشتر از کتاب و مقاله باشد سخت خطرناک تر می نماید. واما بشنوید دومین گزافه گویی امروز را

متنی طنز  در شبکه اجتماعی بر این شرح که چه شد که چون علم پیشرفت نمود و قدرت ثبت وقایع میسر گردید تمام  وقایع متافیزیکی مورد اشاره دینداران نیز منقطع گردید و نمونه ی دیگری مشاهده نگردید.

باید فکر کرد . باید قبل از اشاعه سخن بخردانه یا نابخردانه بودنش را سنجش نمود. براستی جوابی ساده تر از این که آنچه تحت نام معجزه مد نظر دینداران است 1200 یا 1300 سال قبل از کشفیات و اختراعاتی نظیر دوربین ، بر بشر قطع گردیده است  و خود آفریننده این را کتباً با خاتم النبیین خواندن پیامبر اسلام (ص) ابلاغ نموده است . و آنچه در خصوص غیر معجزات نظیر کرامات ذکر شده در تذکره الاولیاء نشابوری رحمه الله ، عنوان می دارند آنچنان پایگاهی در مکتوبات صحیح دینی نداشته گرچه هم اکنون بسیاری ، بسیاری را مشاهده نموده اند که به سبب قوت ایمان و ریاضت کشی در عبادات کار هایی کنند . بس عیب و نقصان  باشد که جوانی که خود را آگاه و دانا داند هر حرفی را نسنجیده و فقط در جهت خنده و بذله گویی منتشر کند و در کلمات آن تفکر ننماید.


داستانک 1

سارقانی را حکایت کنند که نیمه شبی با کامیونی کهنه و فرسوده قرار بر سرقت تابلو های کنار جاده ای  راهی منتهی به دیهی صعب العبور و دور افتاده را گذاشته و نیمه شبان براه افتادند.چنان که از شهر دورافتادند به کندن و بار کردن تابلو های شل تر مشغول و راه را خالی از تابلو نموده و کامیون را پر نمودند.چون سیاهی شب به سپیدی صبح نزدیک گشت سارقان نیز پیچ و خم و دره و صخره زیادی طی نمودندی و به نزدیکی قریه رسیدند تا بدانجا که صدای سگان گله را شنیدی و دانستدنی که باید بازگردند.و چون این بشد کامیون فرسوده را سروته نمودی تا قبل از روشنی مال را به مالخر تحویل دهند. چون این گونه شد و راه بازگشت را آغاز نمودند  دانستند که ضرر اول را بخودشان  زدند. از این روی که تاریکی و جاده پرپیچ و خم بدون تابلو های هشدار دهنده کار بازگشت را مشقت بار نمود. تا بدان جا که در سر پیجی بر کنار گودالی عظیم ، همانجا که تابلوی پیچ مرگبارش را ، همانجا که تابلو خطر سقوطش را کنده و بار زده بودند دست سارق اجل بیخ عمرشان را کند و درخت جانشان را بار زد.

و این حکایت ، بلانسبت جوانان امروز ، حکایت جوانان امروز باشد که هر چه نسل های قبل را  رعایت هنجار ها و احترامات و قوانین  و ... محترم  می نمود ، نسل لا قید کنونی وقعی بدان ننهد و این را آزادی و آزاد اندیشی دنیای مدرن داند و در نهایت چوبش را همه باید بخوریم . چونان که هیچ کس را رضایتی از فرهنگ و اجتماع و انسان دوستی و سودخواهی مردمان « این دوره و زمانه » نباشد.

بلغورات غیر عقلی (1)

فرهنگ ما ایرانیان را کار بدانجا رسیده که منطق و قوه تفکر را بلا استفاده گذاشته و هر چه در ذهن رسد یا به موبایل اندر شود از شبکه های اجتماعی ، جملگی رابلغور کنیم بدون استفاده از قدرت تشخیص سره از ناسره و این مارا به بیراهه برده است از آن روی که جملگی بشر در قضاوت های هم زندگی کنند. آنچه گفته شد من باب مقدمه ای بود بر نوشتاری سریالی تحت عنوان بلغورات غیر عقلی که در گفتار روزانه مان به کرات استفاده می شود و بخصوص در چند جبهه متعصبین فراوانی نیز دارد. مانند سخنان کسانی چون کورش کبیر ، دکتر شریعتی و ... و یا انتقادات از دین و مذهب. بدین سلسله نوشتار ، هرگاهی که ازین سخنان شنوم بدینجا نویسم و نقد کنیم  تا کاری کرده باشیم از برای تفکر

و اما برای شروع ...


چندی پیش دوستی از ایران پرستان این جمله به کرات می گفت و احساس غرور نیز بکردی از باز گفت آن و آن این بودی که « بدون دین نیکان کار نیک کنند و بدان کار بد و دین تنها پوششی از برای بدان باشد تا کار بد در لباس خوب کنند»

گفته بالا را دوستان چنان گویند که انگار با اتمام آن دین خدا را ضربه فنی نمودندی و پشتش بر خاک بمالیده و کورش ایشان را به پیغمبری مبعوث نموده. حال به مجال عقل برگردیم .ساده ی ساده ی ساده آنکه بر فرض تمام دین داران بدان باشند آیا دین هم بد است . جواب منطقی این باشد که ندانیم شاید بد باشد و شاید نه. پس قطعیتی نداشته باشد. ادامه دهیم و با منطق ادامه دهیم آیا در دین به بدی دستوری صادر گشته است ؟ چیزی نداشته باشند از برای جواب و هرچه آورند عاقلانه جواب داده شود. از قصاص و مساوات زن و مرد و غیره و غیره

 سوال اینست که من شخصی که به احتمال تحصیلات عالیه هم دارا هستم ، چنان که این شنوم و خواسته باشم بر کسی بازگو کنم و با اینکه می دانم که همان دینی که آنرا متهم بر بدی همی کنم  مرا سفارش به تفکر بر هر سخن قبل از سخن راندن کرده است به تأکید ، چرا این کار را نکنم و این سخن را مزه مزه نکنم تا با عقل سنجیده و اگر حسابی و کتابی در آن دیده شد بر لب نشانم .

باشد که تفکر کنیم همچنان که دین از ما خواسته تا رستگار شویم چنان که خدای برای ما خواسته

چیزی برای شروع

چیزی از برای شروع یافت نشد . ساده انگارانه ادامه می دهیم .باشد که توفیق ادامه دادن را داشته باشیم.